اذیت و آزار با اجنه 1
با یکی از اساتید علوم غریبه صحبت کردم. ایشان مشخصات من را گرفت و گفت شما دارای قدرت ارتباط با اجنه هستید. گفت اذیت و آزار نیست، اینها می خواهند با شما ارتباط برقرار کنند، توجهی نکنید. البته برای من قابل قبول نیست، بنظرم من را اذیت و آزار می کنند.
ایشان توصیه کرد چهارقل و آیه الکرسی بخوانم. اما شخصا اعتقادم بر این است که آیات قران اینها را اذیت و آزار نمی کند. با آن شدیدا مخالف هستند. کلا با مذهب شدیدا با استفاده از گوش چپ مخالفت می کنند. اما بر خودشان تاثیری ندارد، رفتنی اشان نمی کند. اعتقادی هم به جنگ با اینها ندارم. کلا هر چه بجنگم، آنها به اذیت و آزار بیشتر حریص می شوند. این بر حسب تجربه به ضرز قاطع می باشد و بازنده وسط این جنگ همیشه من خواهم بود. بنظرم با قران و اینها نفس رحمانی می خواهد یک کسی نفس قوی داشته باشد که فکر نمی کنم من آن را داشته باشم. البته از این به بعد بر آن مداومت می کنم، امیدوارم نتیجه بخش باشد.
متاسفانه تماس با استاد، توجه به جن و اینها باعث شده اذیت های جدید بکنند. دیشب برای اولین بار، خواب بودم، بعد هوشیاری ام را بدست آوردم صداهای ناله بچه مانند از کوچه می آمد که صدای گربه بنظرم بود که عجیب و ترسناک بود. بعد یکهو یک نفر شروع کرد همینطور من در تختخواب روی ملحفه به عقب کشیدن، در عالم نیمه هوشیاری اینطوری بنظر می آمد که ملحفه سرم کشیده اند دارند مرا در تختخواب به عقب می کشند، چشمانم را باز کردم دیدم سرجایم هستم.
ایشان توصیه کرد چهارقل و آیه الکرسی بخوانم. اما شخصا اعتقادم بر این است که آیات قران اینها را اذیت و آزار نمی کند. با آن شدیدا مخالف هستند. کلا با مذهب شدیدا با استفاده از گوش چپ مخالفت می کنند. اما بر خودشان تاثیری ندارد، رفتنی اشان نمی کند. اعتقادی هم به جنگ با اینها ندارم. کلا هر چه بجنگم، آنها به اذیت و آزار بیشتر حریص می شوند. این بر حسب تجربه به ضرز قاطع می باشد و بازنده وسط این جنگ همیشه من خواهم بود. بنظرم با قران و اینها نفس رحمانی می خواهد یک کسی نفس قوی داشته باشد که فکر نمی کنم من آن را داشته باشم. البته از این به بعد بر آن مداومت می کنم، امیدوارم نتیجه بخش باشد.
متاسفانه تماس با استاد، توجه به جن و اینها باعث شده اذیت های جدید بکنند. دیشب برای اولین بار، خواب بودم، بعد هوشیاری ام را بدست آوردم صداهای ناله بچه مانند از کوچه می آمد که صدای گربه بنظرم بود که عجیب و ترسناک بود. بعد یکهو یک نفر شروع کرد همینطور من در تختخواب روی ملحفه به عقب کشیدن، در عالم نیمه هوشیاری اینطوری بنظر می آمد که ملحفه سرم کشیده اند دارند مرا در تختخواب به عقب می کشند، چشمانم را باز کردم دیدم سرجایم هستم.
جمعه 23 مرداد 1394
Comments
Post a Comment